حسامم امسال میرود پیشدبستانی و به شکل باورنکردنیای برایم باورنکردنیست این اتفاق!
یوسف هر وسیلهی خوشگلی که به مدسه مربوط بشود را سخاوتمندانه به حسام میبخشد و دلیلش برای این بخششِ از سر میل و اراده این است که؛ بگذار حسام ذوق مدرسه رفتن داشته باشد چون هنوز نمیداند که مدرسه رفتن چه دردسر بزرگیست و اصولا معتقد است که حسام دلش خوش است، کلا!
اگه یه مامان هیچوقت جذاب نباشه قطعا ساعت 2 نیمهشب وقتی بیداره و پای لپتاپ نشسته و خیال نداره بره بخوابه، خیلی جذابه. میشه کنارش نشست و با شیشههای مامرولتی که شسته تا روشون نقش بندازه حسابی سرگرم شد و دم نزد و غر نزد و خوش بود که مامان اجازه میده بیدار بمونی!
فرستنده: دل یک پسر پنج ساله
چهارشنبهسوری را که دیدیم خیلی ضدحال خورد. طبق معمول فیلمها و سریالهای این روزها داستان درون خود ماجرای یک خیانت را مستتر داشت که بعد آشکار شد. با اینکه خیلی تمایل به دیدن رسوایی نداشتم ولی گفتم بیا رسوایی را ببینیم. گفت: «نخواستیم! می ترسم اینم مثل چهارشنبهسوری باشه!». گفتم: «بابا جان من بهش فکر نمیکنم تو هم فکر نکن.». وسط دیدن رسوایی خوابم برد و نفهمیدم بالاخره خیانتی در کار بود یا نبود. مهم هم نبود. کمی بزرگتر شدهام، کمی حساسیتهایم کم شده، کمی روشهای اعتمادسازی جواب داده...
ولی نه آنقدر که اگر مثلا یک تار موی بلند را که همجنس و همرنگ موهای خودم نیست روی لباسش ببینم هنگ نکنم! :دی
من یه عادت خوشگلی دارم که وقتی میرم تو نخ یه کاری باید همه رو هم تو این تو نخ رفتن شریک کنم. مثلا الان غیر از کلاس قلابباقی که میرم که یه مدت بود حسابی رفته بودم تو نخش، رفتم تو نخ هنر ملیلهکاغذی. شاید بدونید چیه. شاید هم نه. یه سری لینکهای خیلی مفید هست که من تو این مدت پیدا کردم. اونها رو براتون میگذارم. سعی کنید شما هم برید تو نخش. خوشحال میشم!
دیروز اولین کار ملیلهکاغذیم رو انجام دادم. بعد عکسش رو میگذارم انشاالله. خیلی کار راحت و سرگرم کننده و فانتزیای میباشد این هنر!
تاپیک ملیلهکاغذی در سایت نوعروس {همهی صفحههاش رو سر فرصت نگاه کنید. مامیسایت هم تاپیک خوبی برای کارهای ملیله داره}