سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط لیلی در 92/6/6:: 12:58 عصر

چهارشنبه‌سوری را که دیدیم خیلی ضد‌حال خورد. طبق معمول فیلمها و سریالهای این روزها داستان درون خود ماجرای یک خیانت را مستتر داشت که بعد آشکار شد. با اینکه خیلی تمایل به دیدن رسوایی نداشتم ولی گفتم بیا رسوایی را ببینیم. گفت: «نخواستیم! می ترسم اینم مثل چهارشنبه‌سوری باشه!». گفتم: «بابا جان من بهش فکر نمی‌کنم تو هم فکر نکن.». وسط دیدن رسوایی خوابم برد و نفهمیدم بالاخره خیانتی در کار بود یا نبود. مهم هم نبود. کمی بزرگ‌تر شده‌ام، کمی حساسیت‌هایم کم شده، کمی روش‌های اعتمادسازی جواب داده...

ولی نه آن‌قدر که اگر مثلا یک تار موی بلند را که هم‌جنس و هم‌رنگ موهای خودم نیست روی لباسش ببینم هنگ نکنم! :دی


کلمات کلیدی :