واقعا خدا رو شکر می کنم که این بازی رو توی اون یکی وبلاگ راه ننداختم! وگرنه معلوم نیست چند صد تا سئوال می رسید دستم!!!سعی کردم سئوال ها رو طبقه بندی کنم. جواب ها رو هم مختصر و کوتاه می دم که خیلی طولانی و خسته کننده نشه.
- 1. چرا اسم وبتو لیلی گذاشتی؟ اسم خودت که نازتره! چون می خواستم یه اسم مستعار داشته باشم و اسم لیلی رو هم دوست داشتم.
- 2. چرا این اسمها رو، روی بچه های خوشگلت گذاشتی؟ اسم بزرگه رو از قرآن انتخاب کردیم. یعنی قرآن رو باز کردیم و اسم سوره ای که اومد رو گذاشتیم. اسم دومی رو هم به دلیل علاقه ی من به این اسم.
- 3. چرا دو تا وبلاگ داری؟ خسته نمیشی ازش؟ اوایل به دلیل اختلالات بلاگفا این وبلاگ رو راه انداختم. ولی حالا می تونم بگم دوستش دارم. نه به اندازه ی اون یکی. ولی خب یه مزیت هایی هم داره که اون نداره. مثلا همین خلوت بودنش و خواننده های محدود و اکثرا(فکر کنم غیر از همسرم خواننده ی مرد دیگه ای نداشته باشه) خانمش!
- 4. چرا بلاگفات جای این جلافت بازیا نیست؟ چون خیلی عمومیه.
- 5. چرا سعی می کنی محتوای پست های وبلاگت حتماً مورد تایید دوست و آشناها باشه؟ شاید به این دلیل که آشناها و بستگانم اکثرا انسان های فهیم و متشخص و با معلوماتی هستن. خیلی وقت ها این مسئله باعث شده مجبور باشم توی زندگی فردی و اجتماعی م یه سری قواعد رو رعایت کنم. بنابراین برای من این جوریه که اگه مورد تایید اون ها باشم در اکثر موارد مورد تایید دین و عرف و اخلاق هم هستم.
- 6. دوست داشتنی ترین مطلبی که گذاشتی کدومه؟ همینی که الان دارم می نویسم! جدی می گم ها!
- 7. از نظر تو، حتمن یکی باید بیاد به وبلاگت سر بزنه تا تو هم بری وبلاگش رو ببینی؟ نه. من به بیشتر بلاگفایی ها سر می زنم. خیلی ها هستن که کم سر می زنن یا حداقل کم کامنت می ذارن ولی من مرتب سر می زنم و خیلی وقت ها کامنت می ذارم. ولی متاسفانه به سرویس های دیگه مثل پرشین بلاگ و پارسی بلاگ کمتر سر می زنم. چون اسم وبلاگ هاشون توی لیست بروز شده های بلاگفا نمیاد و با این حساب تقربا سر زدنم بستگی به سر زدن اون ها داره. از روی کامنتی که می ذارن می رم و بهشون سر می زنم.
- 8. اگه شاغل بودی و هر روز بیرون خونه و بعد هم مشغول بچه ها، این وبلاگ ها چند روزی یه بار آپ می شد؟ نمی دونم
- 9. بازم اگه شاغل بودی و هر روز ظهر 2 و 3 میومدی خونه، چه جوری واسه بچه ها برنامه ریزی می کردی که به همه کارشون برسی؟ و عذاب وجدان نگیردت؟ نمی دونم
- 10. موفقیتت تو زندگی خانوادگی، بیشتر نتیجه ی تلاش خودت بوده یا همراهی همسرت؟ قطعا و بدون هیچ صلاحدیدی همراهی همسرم بوده.
- 11. چرا خوشحالی؟ چون همه چیز خوبه.
- 12. چی شد که ازدواج کردی؟ 20 سالم بود. نخواستم کسی به حالم گریه کنه! دختر و 20 و گریست و این حرفا...
- 13. از این به بعد می خوای چی کار کنی؟ زندگی. بندگی.
- 14. برای شام چی می خوای درست کنی؟ هیچی. از دی شب خورش آلو داریم.
- 15. به کدوم غذای خونگی علاقه داری؟ سالاد الویه
- 16. صبحونه چه ساعتی می خوری؟ معمولا نمی خورم. اگه بخوام بخورم دو حالت داره. یا 7 صبح با همسرم و پسرم. یا 11 ظهر با اون یکی پسرم!
- 17. در هفته چندبار می ری بیرون برای گردش؟ اگه منظورت خانوادگی باشه در هفته نمی شه حساب کرد. ولی ماهیانه شاید دو یا سه بار.
- 18. ظرفیتت برای تحمل مهمون سرزده چقدره؟ اگه خونه م مرتب باشه خیلی. اگه نباشه اصلا.
- 19. آستانه تحملت چقدره؟ آخرین بار کی از دست کسی اینقدر عصبانی شدی که نشد جوابش رو ندی؟ فکر می کنم آستانه ی تحملم پایین نباشه. یادم نمیاد آخرین دفعه کی برام همچین اتفاقی افتاده!
- 20. چقدر آدم اجتماعی و خوش برخوردی هستی؟ راحت با دیگران ارتباط برقرار می کنم. کمتر پیش میاد توی جمعی وارد بشم و نتونم از پس خودم بربیام. در مورد خوش برخورد بودن هم فکر می کنم آدم خوش برخوردی باشم.
- 21. قطعاً اینطور نیست، ولی توی زندگی سعی می کنی مطابق نظر دیگران کار کنی؟ بعبارت دیگر تأیید دیگران برات چقدر مهمه؟ چقدر برات مهمه دیگران هم از شما تأیید بخوان؟ بستگی داره که اون دیگران کی باشن. برام مهمه مورد تایید بستگان نزدیک خودم و همسرم باشم. در مورد تایید خواستن دیگران از من، فکر کنم فقط نسبت به بچه هام این جوری باشم. یعنی برام مهمه که به تایید کردن یا نکردن کارهاشون از طرف من اهمیت بدن!
- 22. دوست داشتی چی داشته باشی که الان نداری؟ صبر و تحمل بیشتر و اطلاعات علمی و مذهبی خیلی بیشتر از اینی که الان دارم. از مادیات چیز مهمی نیست که دلم بخواد و نداشته باشم.
- 23. دلت می خواد بهت چی بگن؟ سئوال شما نامفهومه. بنابراین پاسخ داده نمی شه!
- 24. بهترین اتفاق زندگیت؟ فکر کنم هنوز اتفاق نیفتاده. اگر خدا بخواد در شرف اتفاق افتادنه!
- 25. مامان بودن چقدر خوبه؟ خیلی خوبه. خیلی. با همه ی سختی هاش ولی دنیایی داره و این دنیا لذت هایی داره که هیج جوره دیگه به دست آمدنی نیست.
- 26. اگه نخوای با کسی حرف بزنی چه راهکاری در پی می گیری؟ باهاش حرف نمی زنم. خودش می فهمه که نمی خوام باهاش حرف بزنم!
- 27. دلت برای نوه ات تنگ نشده؟ نه. اصلا.
- 28. مادرشوهر بودن بهتره یا مادرزن بودن؟ فکر کنم مادرزن بودن. اگه محبوب نباشی حداقل مغبوض هم نیستی!
- 29. یه روز به یاد ماندنی ات رو بگو؟ همین امروز. من آلزایمر دارم. فقط امروز رو یادم میاد!
- 30. وقتی پسرهات میافتن به جون هم دیگه و در یک دعوای کاملا جدی به همدیگه هیچ رحمی نمی کنن شما چکار می کنید؟ با هر دوشون دعوا می کنم. بعد هم از همدیگه جداشون می کنم. به بزرگه می گم بره توی اتاقش. بعد دوباره با کوچیکه دعوا می کنم! چون بیشتر وقت ها اون مقصره!
- 31. دوست داری چه کاره بودی که نیستی؟ معلم
- 32. هدفت چیه؟ آدم شدن!
فکر کنید یه سری سئوال برای یه مجله فرستادین تا از مهمونشون بپرسن. شما دیگه نمیتونید نسبت به جواب ها صحبتی داشته باشید و یا سئوالات تون رو ویرایش کنی. بنابراین همینه که هست!
بنده نویسنده گان وبلاگ های "نجوای شبانه" و "قاب نگاه من" رو به این بازی دعوت می کنم.