سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط لیلی در 89/10/10:: 11:7 صبح

اگر چه شمعی و از سوختن نپرهیزی

نبینمت که غریبانه اشک می ریزی 

هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن

بخند گر چه تو با خنده هم غم انگیزی 

خزان کجا تو کجا تک درخت من باید

که برگ ریخته بر شاخه ها بیاویزی 

درخت فصل خزان هم درخت می ماند

تو پیش فصل بهاری نه اینکه پاییزی 

تو را خدا به جهان هدیه داده چون باران

که آسمان و زمین را به هم بیامیزی 

خدا دلش نمی آمد که از تو جان گیرد

وگرنه از دگران کم نداشتی چیزی


کلمات کلیدی :