سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط لیلی در 91/6/8:: 3:26 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی بود. یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. دو تا دختر کوچولو بودن که اسم یکی شون شیرین بود و اسم یکی شون زهرا. شیرین و زهرا دوستای خیلی خوبی بودن. همیشه با هم بازی می کردن و کارهای خوب خوب انجام می دادن. شیرین یه داداش داشت که اسمش رضا بود و زهرا هم یه آبجی داشت که اسمش زهره بود. یه روز مامان شیرین و رضا براشون دو تا جوجه اردک خرید. هر روز زهرا و زهره می اومدن خونه ی شیرین اینا و با جوجه اردکا بازی می کردن. بچه ها یه ظرف رو پر از آب می کردن و جوجه اردکا رو می ذاشتن توی آب تا شنا کنن. به اون ها دونه می دادن برنج می دادن سبزی و خیار خرد شده می دادن. بچه ها کی تا حالا جوجه اردک داشته؟. جوجه ی مرغ نمی تونه شنا کنه ها. نباید اونو بذاریم توی آب. فقط جوجه اردکا می تونن شنا کنن. خب بچه ها! تابستون شده بود و شیرین اینا می خواستن برن مسافرت. می خواستن برن مشهد زیارت امام رضا، امام هشتم ما. شیرین به مامانش گفت مامان پس جوجه اردکا رو چی کار کنیم؟ می شه اونا رو با خودمون ببریم. مامانش گفت نه دخترم اونا می خوان بازی کنن شنا کنن نمی شه با ما بیان. ولی من یه فکری کردم. اونا رو می دیم به زهرا و زهره امانت پیش شون باشن تا ما برگردیم. شیرین گفت مامان نکنه اونا فکر کنن جوجه ها دیگه مال خودشون می شه. مامان گفت نه عزیزم امانت یعنی ما یه چیزی رو به کسی بدیم که ازش نگهداری کنه و بعد دوباره به ما برگردونه. شیرین خیلی خوشش اومد. رفت خونه ی زهرا و با خوشحالی گفت زهرا یه خبر خوب برات دارم. ما داریم می ریم مسافرت ولی می خوایم جوجه هامون رو بذاریم پیش شما امانت. زهرا گفت امانت دیگه چیه؟ شیرین بهش گفت یعنی من یه چیزی می دم به تو که مواظبش باشی و دوباره بهم برگردونی. زهرا هم که خیلی از این کار خوشش اومده بود سریع رفت تو اتاقش و یه کتاب قصه با خودش آورد. کتاب رو داد به شیرین و گفت و پس اینم پیش تو امانت باشه. تو راه که دارین می رین این رو برای رضا بخون. روز مسافرت رسید و شیرین و خونواده ش رفتن مشهد. زهرا و زهره حسابی از جوجه ها مراقبت کردن. هر روز بهشون آب و غذا می دادن و اردکا رو می گذاشتن تو آب که شنا کنن.

اما بریم سراغ شیرین و رضا. همین طور که بابای شیرین داشت رانندگی می کرد شیرین هم کتاب رو از توی کیفش درآورد و شروع کرد به خوندن قصه. عکس های کتاب رو به رضا نشون می داد و براش قصه رو می خوند. کم کم خوابش گرفت. کتاب رو گذاشت روی صندلی و خوابید. رضا کتاب رو از روی صندلی برداشت و شروع کرد به ورق زدن. تند تند ورق می زد و حسابی کتاب رو درب و داغون می کرد. مامان به رضا گفت پسرم میوه می خوری؟ رضا گفت بله مامانی. مامان هر چی میوه و خوراکی می داد به رضا، رضا می ریخت روی کتاب و کتاب رو خراب و کثیف می کرد. شیرین که از خواب بیدار شد تا کتابو دید زد زیر گریه. ولی دیگه فایده نداشت.

وقتی شیرین اینا از مشهد برگشتن رفتن که جوجه هاشون رو پس بگیرن. شیرین کتاب رو داد به زهرا و گفت بیا اینم کتابت. جوجه های ما رو بده. زهرا تا کتابو دید گفت این کتاب منه؟!!!! آره این کتاب منه؟ من کتابو اینجوری به تو دادم؟!. زهرا خیلی ناراحت شده بود. برای همین به شیرین گفت جوجه اردکا رو بهتون نمی دیم. بچه ها شروع کردن به دعوا کردن. مامان زهرا تا سر و صدا رو شنید اومد بیرون و گفت چه خبره؟ چی شده؟ جرا این همه سر و صدا راه انداختین. زهرا گفت مامان اینا کتاب منو خراب کردن منم جوجه هاشون رو نمی دم. مامان زهرا خندید و گفت: بچه ها! اَدُّوا الْاَمانَـة. بچه ها با تعجب گفتن یعنی چی؟! مامان زهرا گفت اَدُّوا الاَمانَة یعنی: امانتی که پیش ماست/ به دست هر کس ندهیم/ مراقبت کنیم از آن/ به صاحبش پس بدهیم. شیرین کار درستی نکرد که از کتاب خوب مراقبت نکرد ولی ما نمی تونیم امانتش رو بهش برنگردونیم. زهرا جوجه ها رو به شیرین و رضا پس داد و شیرین هم معذرت خواهی کرد و گفت من یه کتاب برای تو هدیه می خرم، ببخشید که خوب امانتداری نکردم.

بعضی از قسمت های داستان رو می شه کاملا با هیجان تعریف کرد. قسمتی که مامان برای بچه ها جوجه می خره خیلی جَو خوبی تو کلاس ایجاد کرد. از بچه ها درباره ی تجربه ی جوجه داشتن پرسیدم. همه شون با خوشحالی درباره ی این موضوع حرف می زدن. چه اونایی که جوجه داشتن و چه اونایی که جایی دیده بودن و خودشون نداشتن. حتی یکی از بچه ها گفت من یه کتاب دارم که جوجه داره!. جایی که پدر رضا داره رانندگی می کنه با بچه ها کاری شبیه رانندگی کردن و چرخوندن فرمون با دست رو انجام می دادیم. جایی که شیرین از خواب بیدار می شه و کتاب رو می بینه ادای گریه کردن رو در می آوردم و بچه ها غش غش می خندیدن. یا جایی که رضا خوراکی می خورد و آب. آب رو مثلا طوری می خورد که هی می ریخت روی کتاب و فُرم این کار برای بچه ها خنده دار بود. جایی که زهرا با یه حالت قهر و ناراحتی و شاکی بودن به شیرین می گه این کتاب منه؟!!!! آره این کتاب منه؟!!! و بعد به همون حالت، ناراحت و دلخور به شیرین می گه جوجه هاتونو پس نمی دم. اگه خواستید قصه رو برای بچه ها تعریف کنید با ادا و شکلک تعریف کنید. به خودتون بیشتر از بچه ها خوش می گذره!

از این به بعد ماجراهای مهد رو روزانه نمی نویسم بلکه تصمیم دارم "موردی" بنویسم. هر وقت اتفاق جالبی افتاد یا هر وقت آموزش جدیدی داشتم ان شاالله می نویسم. این قصه و کاردستی هایی که در ادامه براش می گذارم کار دو جلسه ی کلاس ماست. امیدوارم از این وبلاگ کسی بتونه استفاده کنه.

جوجه اردک ذرت خوار!!!:

کاردستی جوجه اردک

وسایل مورد نیاز: 

وسایل کاردستی

وسایل: درِ ظرف یک بار مصرف? ماژیک ضد آب(معروف به ماژیک سی دی)? دانه های ذرت داغ شده ولی نترکیده!? چسب چوب تیوپی رازی(معروف به چسب سفید)? چوب بستنی? کاغذ زرد.

روش تهیه: کاغذ زرد را تا کنید و شکل یک نیم دایره روی آن رسم کنید. با قیچی نیم دایره را ببرید و به همان شکل روی در ظرف بچسبانید. دو تا خط کوتاه به عنوان بینی اردک روی نوک بکشید. با ماژیک چشم ها? ابروها و موهای اردک! را بکشید. دانه های ذرت را درون نوک اردک بچسبانید.(پیشنهاد می کنم برای این کار از چسب سفید استفاده کنید. من مدت هاست که از چسب مایع های رایج استفاده نمی کنم. هم بوی تندی دارند و هم کار را کثیف می کنند. چسب های سفیدِ مخصوص کاردستی بعد از خشک شدن? بی رنگ می شوند و کار تمیزتری به شما تحویل می دهند.) در نهایت? با چسب نواری یک چوب بستنی به جوجه اردک تان بچسبانید.


جوجه اردک شناور:

کاردستی جوجه اردک

وسایل مورد نیاز:

وسایل مورد نیاز برای کاردستی

وسایل: آبسلانگ(معروف به چوبی که دکترها می کنند توی حلق بچه ها و بزرگ ترها!. البته امروزه به ایشان "چوب شمع" هم می گویند!. این کالا را می توانید از داروخانه ها و فروشگاه های لوازم پزشکی با نام آبسلانگ و از فروشگاه های لوازم آرایشی با عنوان چوب شمع تهیه کنید!!!. این ها نتیجه ی کلی تحقیق و بررسی است که ما در اختیارتان می گذاریم ها!!)? چسب آب بندی رازی(معروف به چسب آکواریوم)? طلق زرد? ماژیک سی دی? قیچی (برای کاردستی قبلی هم به قیچی نیاز داشتید ولی من برای اینکه حجم عکس ها بالا نرود و سریع تر آپلود شوند فقط یک مرتبه از تصویر قیچی استفاده کردم!)

الگوی جوجه اردک

روش تهیه: الگو را روی طلق بکشید و قیچی کنید. یک برش عمودی وسط کادر مستطیلی پایین طرح تان بزنید و لبه های ایجاد شده را در دو جهت مخالف تا کنید. جوجه اردک را با چسب روی آبسلانگ بچسبانید. سعی کنید از چسب آکواریوم استفاده کنید? چرا که نسبت به چسب های دیگر در برابر رطوبت مقاوم تر است. بعد از این که 25 عدد از این اردک ها درست کردید یک عکس از شاهکارتان بگیرید!:

کاردستی جوجه اردک

حالا مقداری آب توی یک ظرف گود بریزید و بگذارید دو تا از جوجه اردک ها برای خودشان شنا کنند!.

کاردستی جوجه اردک

شما همه ی این کارها را می کنید، چون؛ دو تا از شخصیت های قصه ی درس جدید بچه های کلاس تان جوجه اردک هستند!!!

این هم کارت و الگوی کارت سفارش ادوا الامانه:

کارت آموزش در مهد قرآن     آموزش حدیث در مهد قرآن      آموزش حدیث در مهد

می تونید شعر و متن عربی حدیث رو توی اون شیپ بالای سر جوجه ها بنویسید یا از این طرح برای کارهای دیگه استفاده کنید. من نوک اردک ها رو با ماژیک رنگ کردم و با پارچه ی مخصوص عروسک سازی که تو خونه داشتم براشون بال چسبوندم. شما هم می تونید با سلیقه ی خودتون جوجه ها رو خوشگل کنید!آفرین

در این صفحه، روش انجام یک بازی ساده را بخوانید.


کلمات کلیدی :