ههههههه "ساز مخالف ميزنه!!!؟؟؟"
ما که همش دست بر تشويق برافراشته ايم تو اين وبلاگ بانو...)
حالا اين شعره که در مقام اينجانب سروديد بر کدام وزن استوار بود؟
:)
سلام، به به چه معلمي!
ميشه براي من هم يک شعر از خودت در وکني؟
دوباره سلام.
دختر خوب چرا با اين آدرس که نظر ميذاري برام، امضاي الکترونيکي نميذاري که بتونم همونجا جواب نظرتو بدم.
ببين من چه دختر خوبي ام که با امضام برات نظر ميذارم!
و اما دوچرخه سواري: توي شهرکي که ساکن هستيم يک عدد زمين چمن جهت فوتبال وجود داره که دور تا دورش پيست خاکيِ دوچرخه سواريه. يک روز درميون براي خانمها و آقايان. يعني حالشو ببر!!
چه عالي! تله پاتي رو عرض کردم.
اين شعرها هم بامزه بودن. هميجوري پيش بري شايد يه مصطفي رحمان دوستي از داخلت در بياد!!
الان ميخوام شکلک نيشخند رو بذارم، اما نميدونم چرا شکلکاي پارسي بلاگ هميشه اول متنم قرار مي گيرن، نه اونجايي که من مايلم بذارم. شايدم مشکل از مرور گرِ من باشه.
سلام
شعرا خيلي باحال بودن..پس علاوه بر خلاقيت برا مربي گري بايد يه پاشاعر هم بودهــآ!!!
بعدش يه سوالي ذهن منو خيلي درگير کرده:دي
اين محمد حسام سرکلاس شمارو چي صدا ميکنه؟؟؟