نشسته بودم تو تاکسي هي زنه خودشو به من ميکشيد و ميچسبوند ، هرچي خودمو ميکشيدم کنار انگار نه انگار ، برعکس خيلي هم متوجه بود ، باور کن يه بار دوبار هم اين اتفاق نيفته ، بار ها همين اتفاق افتاده ، والله صد رحمت به مردا که حداقل متوجه نيستن و اينکارو ميکنن ، اما نميدونم به خانومايي که اينکار رو ميکنن چي بايد گفت.
بعضي از خانوما هم مثل ايشون که اينجا نظر دادن نميدونم چرا تاکسي رو حق مسلم خودشون ميدونن ، باور کن منم لاغرم اما تاکسي رو حق مسلم خودم نميدونم.
آره واقعا
به نظر شما نبايد يه چيزي بگيم بهشون ؟
من هميشه اينجور وقتا ميمونم بگم يا نه البته من چون مثل شما لاغرم حق مسلم خودم ميدونم که کيف يا هر چيز ديگه اي که دستم باشه رو بذارم کنارم تا يه فاصله اي ايجاد بشه
يه بار داشتم باقالي فريزري ميبردم خونه خواهرم تو يه نايلون بود نشستم تو تاکسي اونم گذاشتم بين خودم و آقاهه فک کنم بيچاره پاش سر شد از سرما ! ولي خب چاره اي نداشتم!
سلام
پس بگو چرا همسر محترم اجازه نمي دن من تاکسي سوار بشم!!
آورين ماماني
ديگه از ايمليت عكس نزار:پي
وووووووووووووي قيافه ي ماماني رو :))
مام اصولا برا اينكه راحت بشينيم ميريم جلو ميشينيم! گرچه بازم عذاب وجدان دارم! چون كنار راننده ام و حس ميكنم منو داره كنارش حس ميكنه خوشم نمياد :((