وبلاگ :
يادداشت :
كليدهاي بهشت
نظرات :
1
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
محدثه
واي ببخشيد كه قبل از خوندن پست قبل اين پستو خوندم و اون كامنتو گذاشتم و شما رو به زحمت انداختم.من جوابم رو گرفتم.
+
محدثه
سلام ليلي جان! راستش يه مدت بود اين وبلاگت رو گم كرده بودم و الان دارم مي بينم كه كلي خبر بوده و من خبر نداشتم.راستش وقتي سفر همدانتون پيش اومد داشتم فكر ميكردم چه جوري با اون حالت تونستي بري مسافرت ولي الان مي بينم كه....
ولي من دقيق متوجه نشدم يعني موقع تولد دخترك بود؟ يعني 9 ماه رو پشت سر گذاشته بودي كه اين اتفاق افتاد؟
داري منو مي ترسوني.آخه من همش فكر ميكردم سه ماه اول كه بگذره خطر رفع ميشه و الان.....
ميشه توضيح بدي؟ البته اگه ناراحت ميشي نمي خواد چيزي بگي.
مي خوام دلداريت بدم ولي مي دونم كه خيلي سخته حتي اگه به ظاهر باهاش كنار اومده باشي ولي يه گوشه ذهنت هميشه بهش اختصاص داره.
+
پريزاد
هيچي ندارم بگم.جز اين كه انشاالله خيره
ولي خيلي ناراحتم
+
ساقي رضوان
دختر بوده؟؟؟؟؟ الهيييييييييييييي...
ميخاسي نامردي کني جنسيتشو نگي به ما؟؟؟؟؟؟؟؟ ديدي گفتي! ديگه نقشه نکشي برا ما آآآآ
خدا دوستت داشته ک اين امتحان سختو ازت گرفته... تو اتوبوس داشتم بهت فک ميکردم... به اين که از هر کي ب اندازه وسعش امتحان ميگيره...
پاسخ
حس درونيم ميگفت دختره. دكتر مطمئن نبود كه حتما دختر باشه ولي از روي علائمي كه توي سونو ديده ميشد گفت احتمالا دختر بوده. واقعا خدا خيلي دوستم داشت. اين چند وقت طوري باهام مهربون بود كه حس كردم هنوز ازم نااميد نشده.