وبلاگ :
يادداشت :
جلسه ي اول تيرماه(خواهر دوقلوي من!)
نظرات :
0
خصوصي ،
5
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ام علي
سلام ليلي جان
هم بچه ها حق داشتن و هم مادرها و هم شما
ما که بچه بوديم کلاس اول دبستان، دو بار معلممان عوض شد، کلاس دوم دبستان هم 3 بار. هنوز يادمه که اين تغييرات چقدر برام سنگين و دردناک بود با اين که در تمام موارد معلم جديد بهتر از معلم هاي قبلي بود.
بچه ها توي اين سن رابطه عميق عاطفي با معلمشون برقرار مي کنن و تغيير معلم خيلي براشون سخته.
من که تازه کلاسم رو راه انداخته بودم، يکي از دوستام به يکي از دوستاي ديگه خبر داد که بچشو بياره، بچش از همه بچه ها بزرگتر بود (همه بچه هاي ما زير 4 سال هستن و اون پسر کوچولو داشت 5 سالش تموم ميشد) و خيلي هم پرانرژي، خيلي خسته ام مي کرد و بچه هاي ديگه هم نمي تونستن پابه پاي اون بيان. خلاصه به مادرش گفتم که بچشو ديگه نياره چون رده سني اش با بچه هاي ديگه فرق مي کنه و فرستادمش جامعه القرآن. هنوز که هنوزه احساس گناه مي کنم به خاطر اين کار. نظر تو چيه؟